العجل یا حجت الله / العجل بقیة الله
ظلم تا کی بنمایند شمارا همه اعدای ستمگر همه از نسل سنان و شبث و خولی و بن سعد که گر در نسب نحس همانان نگری جمله ببینی که همه نسل زنایند و زقابیل بود ریشه ی آن گرگ نشانان
---------
تویی آن منتقم خون غریبان ، ولی خون امامان ، صاحب منطق برّان ، که اگر هی بزنی بر فرست ، مشرق و مغرب بنمایی طی و مفتوح به دستان تو گردد همه ی ارض و سما و ختن و چین و ز ماچین و زقسطنطنیه در سر فرمان تو گردن بنمایند شتابان
---------
ذوالجناخت شده آماده و هر لحظه کشد شیهه که شاها ! به فدایت بدهی چند تو مهلت به عدو تا که نهد باز غمی تازه به
آن سینه ی محزون تو البته که شاها شده هنگام قیامت منما گریه زمانی بنما پاک تو اشک از رخ و چشمان
---------
گریه هر شب بنمایی ز برای علی اصغر ، علی اکبر ، زبرای قد خم گشته ی زینب که شده مضطر و نالان به اسیری و نموده بدن خود سپر ضربه ی سیلی و لگد بر تن طفلان و یتیمان
---------
به کبودی رخ طفل حزینه ، به سکینه ، به شهیدان خرابه وَ به جای غل و زنجیر به روی بدن طفل و به پاهای پر از آبله ی عمِّ سه ساله ، قسمت می دهم آخر به تن چاک و غلطان شده در خاک شهیدان ، که نما ای ثمر خون شهیدان خدا روی نمایان
---------
می کنم حال کمی وصف شجاعات عمویت که عنایت کنی آخر تو مگر از سر عشقت به عمویت ، به این جمع عزادار .... چه گویم ؟ چه بخوانم ؟ که چو عباس به روی فرسش گشت نمایان ، پسر سعد : رخش زرد و خولی و سنان ناله کنان ضجه کشیدند که وای شده نوبت عباس ، ببینید چه رزمیست نمایان . . .
---------
کرد طوفان و سر و دست و بدن بود که اندر گه رزمش به هوا خاست مدد خواست ز الله که تازذ بسوی شام و کُشَد ابن معاویّه ی ملعون و کَنَد ریشه ی هر جور و جفا در همه ی عصر وَ دوران
---------
ناگهان گفت که مقصد نه چنین است که باید و بباید که نمودن سر ودست و بدن خود همه اهدا به خداوند ، که گردد دل هر شیعه ی باغیرت ما تنگ ز غربت و به تنگ آید ُ از سختی غیبت ! که بخواهند ز حق منتقم خون شهیدان
التماس دعای فرج با اخلاص
از : محمد محسن جعفریان